محل تبلیغات شما

ساعت ۸و۵۹ کف سالن روی پتو سه تایی کنار هم

تنها صدا صدای تیک تیک قلم گوشی برای تایپ و نفس های دوتا جنس مذکر که با تموم اذیتاشون زندگی منن

هر چند دقیقه کوچولو غلت میزنه و غر از اینکه چرا از صدای سرفه ی نخراشیده مامانش بیدار شده

به تل لباسایی که همینطوری ریختم رو مبلا نگاه میکنم و تو دلم میگم کاش فرهاد یه روز تعطیل پیش یکی میذاشتم و خونه رو مرتب میکردم

اما باز میگم بیخیال منت کیو بکشم بچه مو نگه داره

دیگه سرفه نمیکنم نفس عمیق میکشم که بچه م بیدار نشه

امروز حتما میریم و به یکی از علایقم یعنی تکنولوژی میرسم

کور شده ام متاسفانه شاید هم کورم کرده اند

روزی پر از داستان

صبح است و زندگی......

سرفه ,تیک ,یکی ,بچه ,زندگی ,بیدار ,مرتب میکردماما ,میکردماما باز ,رو مرتب ,خونه رو ,و خونه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ܓღܨ افغانستانــ قلبــــ جهانــ ܓღܨ